مهر ۲۶، ۱۳۸۱

سلام !
من صالح هستم و اصلا هم خ�ن نيستم ! ولی خب عضو جدید خ�نان هستم!در هر حال از امروز منم هر جند وقت يه بار اينجا يه چيزی مينويسم

مهر ۲۳، ۱۳۸۱

آقایون و خانمها!
شاید تو همین روزا یه عضو جدید به خانواده این گروه خ�ن اضا�ه بشه. این عضو جدید رو همه شما می شناسین، ولی �علاً اسمشو نمیگیم تا همه تون سورپریز بشین!!!!!!!

هیأت مدیره وبلاگ

مهر ۲۲، ۱۳۸۱

امروز یه صحنه ی جالبی دیدم که بد نیست شما هم بدونید
امروز تو یکی از میدونهای شهر دو تا پسر داشتن دعوا می کردن، ظاهراً یکی از پسرا به خواهر اون یکی متلک گ�ته بود، در بین دعوا یه د�عه سر و کله پلیس 110 پیدا شد، ات�اقاً کیوسکشون هم همون نزدیک بود بعد اون دو تا پسرو همراه با دختره بردن تو کیوسک بعدشم کلی آژیر زدن و سر وصدا کردن و نیروی کمکی ا�وردن!!!!!! بعد به اون خواهر و برادر اطمینان دادن که با اون پسره برخورد می کنن بعدشم که اون خواهر و برادر ر�تن چون اون �رد خاطی از کاسبای همونجا بود با هزار معذرت خواهی و تمنا اون پسر رو آزاد کردن.
اینم از پلیس 110 که مظهر برقراری امنیته وای به حال بقیه شون.
البته برای اینکه کل ماجرا رو ب�همم یه نیم ساعتی یواشکی دور کیوسک 110 تاب خوردم.

شهرام
به نظر شما آدم دوران جوانی اش را چگونه باید بگذراند؟
به نظر یکی از دوستانم انسان باید تا می تواند از جوانی اش است�اده کند و به آینده اش �کر نکند و راحت باشد در یک کلمه عشق کنه چون که با کار کردن چندین سال طول می کشد تا این که بتواند یک خانه بخرد مگر این که پولش را از باباش بگیرد پس چرا دوران جوانی اش را تل� کند!!


آخر عمری هم که هرچی در می آری باید بدی به بچه ات و بعدش هم بچه هم دیگه محل�ت نمی ذاره پس تا می تونی از جوانی ات لذت ببر . یکی دیگر از دوستانم می گوید آدم باید از همین دوران جوانی اش باید شروع به کار و در آوردن درآمد بکند و اولین هد�ش خرید خانه باشد بعداً وقت برای خريد ماشین و .... زیاد است.
نظر شما چیه دوست من؟
رامون
Ú¯Ù„ سنگم Ú¯Ù„ سنگم       Ú†ÛŒ بگم از دل تنگم
مث Ø¢Ù�تاب اگه بر من       نتابی سردم Ùˆ بی رنگم
همه آهم همه دردم     Ù…Ø« طوÙ�ان پر گردم
باد مستم Ú©Ù‡ تو صحرا     Ù…ÛŒ پیچم دورت ومی گردم
مث بارون اگه نباری     Ø®Ø¨Ø± از حال من نداری
بی تو پرپر Ù…ÛŒ شم دوروزه      دل سنگت برام Ù…ÛŒ سوزه
Ú¯Ù„ سنگم Ú¯Ù„ سنگم     Ú†ÛŒ بگم از دل تنگم
مث Ø¢Ù�تاب اگه بر من     Ù†ØªØ§Ø¨ÛŒ سردم Ùˆ بی رنگم
گل سنگم گل سنگم گل سنگم گل سنگم گل سنگم.............

رامین
ما (رامین و رامون) قصد داریم از این به بعد تعدادی از بازی های جالب و پر �روش(در ایران) را معر�ی کنیم :

MEDAL OF HONOR


یک بازی اکشن و بسیار جذاب می باشد که داستان آن مربوط به جنگ جهانی دوم است.از جمله ویژگی های این بازی این است که �ضای حاکم بر آن دقیقاً مثل جنگ جهانی دوم است و ماموریت های آن (همانند محیطش) بسیار نزدیک به واقعیت است(به طوری که واقعاً حس می کنید که در آن زمان و مکان هستید).اسلحه های آن واقعی و جالب و متنوع اند.در ضمن مراحل آن در مکان ها و �ضا های مختل�ی می باشد.(مثل جنگل و صحرا وکوه ودریا و ساحل و شهر و اردوگاه جنگی و کارخانه و تأسیسات زیرزمینی و........)
مدال ا�تخار بازیست که از خرید آن پشیمان نمی شوید.(در ضمن نسخه های �ارسی آن هم موجود است).


رامین و رامون


واقعاً خرسندم از اینکه بعد از گذشت کمتر از 40 ساعت که آمارگیر جدید را راه اندازی کردیم این شمارگر عدد 65 را نشان می داد ! از همه عزیزانی که به ما سر زدن متشکریم.

رامین

مهر ۲۱، ۱۳۸۱

امروز �وتبال ما برای دومین دوره ی پیاپی قهرمان بازیهای آسیایی شد اما این قهرمانی کجا و آن کجا؟!! اولاً تیم ما در این دوره با تیم امید خود شرکت کرده بود، برعکس دوره قبل که با تمام قوای �وتبالمان شرکت کرده بودیم، از میان سه بازیکن بزرگسال هم، علی دایی که عملاً نبود، به جای میرزاپور هم که به نظر من ( چون خودم هم دروازه بان بودم ) هر دو گلر ذخیره بهتر بودند، �قط گل محمدی بود که واقاً پخته عمل کرد ولی به جای او هم می توان جانشین زیر 23 سال پیدا کرد.
ثانیاً دوره پیش با قوی ترین تیمهایی که بازی کردیم کویت و چین بودند اما در این دوره با غلبه بر کره و ژاپن واقعاً قهرمان شدیم به هر حال این قهرمانی گوارای وجودتان، مبارک باشد.

شهرام
I HAD THE LOVE IN MY EYES

Show me a man secure in his love
And I'll show you a lucky man
I loved her too well and I just couldn't tell
She was holding another hand
And when she said that she would leave in the morning
I broke down and cried

'Cos I had the love in my eyes , I just didn't see it
Such a surprise , I just don't believe it
Somebody took her away , oh I was blind
I had the love in my eyes

Day after day , in so many ways
I gave her best of me
But she wanted more , and she opened the door
Well I hope that you find what you need
And all the time I thought that she was besides me
She was drifting away

But I had the love in my eyes , I just didn't see it
Such a surprise , I just don't believe it
Somebody took her away , oh I was blind
I had the love in my eyes
I had the love in my eyes

Chris de Burgh

Homayoon

به نام ایران و ایرانی

تیم ملی �وتبال ایران در کمال شایستگی به عنوان قهرمانی بازیهای آسیایی رسید. ایران بالاتر از ژاپن و کره جنوبی پر مدعا و میزبانان پر قدرت جام جهانی به این ا�تخار بزرگ دست یا�ت. یک تیم بی ستاره و بی ادعا که �وتبال گروهی را به بهترین نحو ممکن بازی میکرد. در همین بازی �ینال بارها دیدیم که بازیکنان تیم ایران در زمین تیم ژاپن نزدیک به 10 پاس صحیح رد وبدل می کردند. چیزی که قبل از این هرگز ندیده بودیم. 2 بازی ایران مقابل کویت و ژاپن نمایش کاملی بود از یک بازی تیمی.
وقتی که ستاره های پر مدعا و پوشالی از جمع این تیم جوان، بی ادعا و پر انگیزه خارج شدند و دلیر مردان جوان ما از زیر سایه سنگین این اسمها خارج شدند، توانستند به مرز خود باوری برسند و شایستگیهای خود را به معرض نمایش بگذارند. حالا وقت آن رسیده تا آن کسی که تیم ملی را ارث پدرش می داند، خیلی محترمانه با انجام یک بازی خداحا�ظی با یک تیم �وق العاده ضعی� و زدن آن چند گل کذایی رکورد شکن!!! از میادین بین المللی �وتبال خداحا�ظی کند.آقای محترم این تیم دیگر نیازی به شما و امثال شما ندارد!
تا �راموش نکرده ام باید از نقش مهم و سازنده آقای برانکو ایوانکوویچ هم یاد کنم. با وجود همه آن �شارها و کارشکنی ها، برانکو کار بزرگی کرد و این تیم بی ادعا و بی مهره را به قله �وتبال آسیا رسانید؛ آنچه برانکو را از بلاژویچ متمایز می سازد این است که این یکی اهل عمل است و آن یکی اهل مصاحبه و وعده و وعید دادن!

به هر حال این قهرمانی دوباره امید را در دل �وتبال دوستان ایرانی زنده کرد.
تا باد چنین بادا!!!!!!!!!!!

همایون

مهر ۲۰، ۱۳۸۱

ای گل تازه

ای گل تازه که بویی ز و�ا نیست تو را
خبر از سرزنش خار ج�ا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
جان من سنگدلی، دل به تو دادن غلط است
ر�تن و لاس ز کوی تو س�تادن غلط است
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم
دگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من، هیچ ستمکار نکرد
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده خویش
ور نه بسیار پشیمان گردی از کرده ی خویش

شهرام
یه سئوالیه که چند وقته از خودم می پرسم اما هر کاری می کنم نمی تونم جوابشو پیدا کنم:
"نمی دونم که نسبت به چند سال پیش آدما عوض شدن یا من ؟
چرا قبلاً آدما رو مهربونتر و واقع بین تر حس می کردم؟
آیا دنیای ماشینی آدما رو از زندگی واقعی دور کرده یا من با دنیای اطرا�م بیشتر آشنا شدم ؟
آیا قبلاً که زندگی رو زیباتر حس می کردم ا�کار بچه گانه ای داشتم؟
آیا واقعاً زندگی زشت تر شده؟"

اصلاً نمی دونم.........................
دیگه نمی تونم تحمل کنم.........................

رامین
خوب بالاخره سیستم نظر سنجی و شمارگر تازه ی وبلاگ هم راه ا�تاد. امیدوارم خوشتون بیاد! نظر دادن یادتون نره!

رامین

دیروز داشتم با یکی از دوستام صحبت میکردم که یهو موضوع بحث متوجه خانم " گوهر خیر اندیش " و ماجراهایی که توی یزد براش ات�اق ا�تاده بود، شد. دوستم گ�ت:
- ماجرای گوهر خیر اندیش رو شنیدی که تو جشنواره �یلم یزد، یه پسره ی کارگردانی رو ماچ کرده؟
- آره. چه طور مگه ؟
- مثل اینکه دادگاه انقلاب هر دوتاشون رو احضار کرده!
- چه مسخره!
- آره دیگه. اینجوری آبروی مملکتمون تو دنیا میره.
- مگه مملکت ما آبرویی هم داره که بره؟!
- راست میگی. اما شنیدم مردم یزد در حمایت ازشون راهپیمایی کردن!
- بابا تو دیگه چه خری هستی! مردم یزد در اعتراض به حرکت خلا� شرع(!) این دو تا راهپیمایی و تحصن کرده بودن ، نه به ن�عشون، احمق جون!!!
- جون من راست میگی؟
- اصلاً اگه این امت شهید پرور بر ضد خانم خیر اندیش تظاهرات نمی کردن که دادگاه انقلاب کاری به کار این دو تا نداشت!
- عجب! این یزدیها چه آدمای بی �رهنگی هستن! اگه این ات�اق تو یه شهر دیگه می ا�تاد اینجوری نمیشد!
- عزیزم ! انگار تو توی این مملکت زندگی نمیکنی و این مردمو نمیشناسی! هرجای دیگه هم که این ات�اق می ا�تاد حتی تو همین تهرون مثلاً متمدن ، این ملت گوس�ند مثل بز می ریختن تو خیابونا و هوار می زدن که ارزشهامون جر خوردن و خون شهیدامون لگدمال شد و.......
- البته تو راست میگی! نمونه شم همین جماعت ملیونی که توی راهپیمایی ها و تظاهرات رژیم شرکت می کنن.
- تازه مطمئن باش همین خانم خیر اندیش هم بعد از اینکه این ماجرا یه جوری ماست مالی بشه، دوباره میره تو صدا و سیمای �اسد همین رژیم و براشون �یلم بازی می کنه و همین ملت هم �یلماشو می بینن و حال میکنن!!!!!!!!!!!!


همایون

از امروز پاک خواهم بود. پاک تر از �رشتگان!

همایون
هنوزم سرم از بازی دیروز ایران و کره درد می کنه؛ آخه بعد از بازی ا�نقدر خوشحال بودم که وقتی پریدم بالا ید�عه دیدم سرم روی میز ا�مد پایین، ضربه ا�نقدر شدید بود که میز بدبخت ترک خورد سر منم که دیگه....... خلاصه تا امروزم گیج و منگ بودم ولی این شیرین ترین دردی بود که کشیدم.
آخه این برد برای من خیلی ارزشمند بود کره با اون همه غرور جلوی تماشاگراش خرد شد. به نظر من دیروز ایران حقشو از همه دنیا مخصوصاً آسیا گر�ت، آسیایی که با هزار کلک باعث شد ایران به جام جهانی نره اما ایران سوگلی همین آقایان رو به گریه کردن انداخت. هنوزم سرم ا�نقدر درد می کنه که نمی تونم بیشتر بنویسم، ولی وقتی به یاد غرور باز یا�ته ایران می ا��تم وجود این درد برام لذت بخشه .

شهرام