مهر ۱۳، ۱۳۸۱

خالکوبی
خالکوبی یا تاتو واقعیتی جهانی است. گاهی تابع رسم و رسومات �رهنگی است ( مثل هندیان ) ، گاهی برای زیبایی و مد است ( همه نقاط دنیا ) و گاهی نیز نشانی از پهلوانی و لوطی گری است! در هر شکل در مورد خالکوبی در هر نوع آن ( حتی تاتوی دور لب که امروزه در ایران نیز مد شده است ) به این نکات توجه کنید : (1) خطر انتقال ایدز و هپاتیت را با وسایل خالکوبی آلوده جدی بگیرید. (2) یادتان باشد که علیرغم تبلیغات برخی ازمؤسسات، برداشتن تاتو بسیار مشکل و حتی گاهی از توان مجرب ترین جراحان پلاستیک خارج است، قبل از اقدام به آن �کر کنید.
نقل از ماهنامه پزشکی درد

همایون
بعضی وقتا آدم دلش خیلی می گیره. دلش می خواد اون موقع همه کسایی که دوستشون داره پیشش باشن. امروزم دل من خیلی گر�ت آخه بقیه بچه های خ�ن این چند روز پیشم بودن ظهر که برای بدرقشون تا ترمینال ر�تم وقتی اتوبوسشون ر�ت یه د�عه دلم گر�ت اگه قدرت داشتم اتوبوسو متوق� می کردم چون دلم می خواست بازم پیشم باشن اما چه کار می شه کرد؛ زندگیه دیگه باید با سختیاش ساخت تا خوشیاشو بدست ا�ورد امیدوارم هر چه زودتر هر پنج ن�رمون دور هم جمع بشیم.

شهرام

مهر ۱۲، ۱۳۸۱

یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم؛ ناگاه از من دور ا�تاد، پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که در این مدت قاصدی ن�رستادی. گ�تم دریغ آمدم که دیده ی قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.

گلستان سعدی

رامین
با سلام به همایون و همه بچه های پاک ایران زمین
همایون جان ! اولاً من از مطلب تو دلگیر نشدم بلکه خوشحال هم شدم که به عنوان بزرگتر مطالب مارو اینقدر موشکا�انه بررسی می کنی ثانیاً من که گ�تم این مطلب از من نیست و رونوشتی از ابرار ورزشی است ات�اقاً خودم هم خواستم این بخشهارو حذ� کنم در متن اولیه هم این کارو کردم اما چون کپی برداری بود همه مطالبو بدون جا انداختن حتی یه کاما نوشتم. اینو می دونی که من یه ایرانی وطن پرستم و از عربی که سعی می کنه تمدن بزرگ کوروش هخامنشی رو از نام ایران جدا کنه ن�رت دارم (البته عمراً) اینم باید بدونی که �قط عربها مسلمان نیستن شاید منظور نویسنده بقیه مسلمانان دنیا بوده وگرنه عربها برای از بین بردن نسل آریایی از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. درضمن من این مطلبو صر�اً برای نشون دادن غیرت بچه های ایرانی به خصوص علی دایی نوشتم. ایران برای همه ایرانیان است چه کلیمی، چه زرتشتی، چه بهایی، چه مسیحی و چه مسلمان و حتی.... .
امیدوارم با این مطلب سوء ت�اهمات برطر� شده باشه.

عاشق ذره ذره خاک ایران.... شهرام

مهر ۱۱، ۱۳۸۱

دوستم داشته باش
دوستم داشته باش بادها دلتنگ اند دست ها بیهوده چشم ها بی رنگ اند
دوستم داشته باش شهر ها می لرزند برگ ها می سوزند یاد ها می گندند
باز شو تا پرواز سبز باش از آواز آشتی کن با رنگ عشق بازی با ساز
دوستم داشته باش سیب ها خشکیده یاس ها پوسیده شیر هم ترسیده
دوستم داشته باش عطر ها در راهند دوستت دارم ها آه چه کوتاه اند
دوستت خواهم داشت بیشتر از باران گرمتر از لبخند داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت شادتر خواهم شد ناب تر روشن تر بارور خواهم شد
دوستم داشته باش برگ را باور کن آ�تابی تر شو باغ را از بر کن
دوستم داشته باش عطرها در راه اند دوستت دارم ها آه چه کوتاه اند
خواب دیدم در خواب آب آبی تر بود روز پر سوز نبود زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو رود از تب می سوخت نور گیسو می با�ت باغچه گل می دوخت
دوستم داشته باش عطرها در راه اند دوستت دارم ها آه چه کوتاه اند

از شهیار قنبری
رامون

مهر ۰۹، ۱۳۸۱

بایرن مونیخ 1 – آ ث میلان 2
حالا بایرن دیگر به باختهای خانگی عادت کرده است. تک گل پیزارو در مقابل 2 گل پیپو اینتزاگی ( مرد 7 گله لیگ قهرمانان ) مؤثر نبود تا بایرن از 3 بازی اول خود تنها یک امتیاز به دست آورده باشد، در حالی که میلان 9 امتیازی و دیپورتیوو 6 امتیازی هستند ودر ضمن بایرن باید در دور برگشت به خانه این دو رقیب برود و چاره ای جز پیروزی در این 2 بازی نخواهد داشت. به قول �رانتس بکن باور تنها یک معجزه می تواند بایرن را به مرحله بعدی برساند. بدین ترتیب دوران اقتدار بایرن من�ور به مراحل پایانی نزدیک شده است. برای تمام شدن این داستان باید 3 ه�ته صبر کرد و به انتظار نبرد سن سیرو نشست. اگر بایرن نتواند میلان را در ایتالیا شکست دهد و از آن طر� لاکرونیا بتواند لانس را در �رانسه شکست دهد ( که احتمال وقوع چنین نتایجی زیاد است ) تیم من�ور باواریا به طرز خ�ت باری در همان دور اول از لیگ قهرمانان اروپا حذ� خواهد شد و این به معنای اعتلای دوباره �وتبال ناب، زیبا و تماشاگر پسند خواهد بود. به امید آنروز!

همایون

در ارتباط با مطالبی که شهرام به نقل از ابرار ورزشی نوشته بود می خواستم نکاتی را گوشزد کنم :
شهرام جان ! در قسمتی از مقاله نوشته شده بود که در بازی ایران و استرالیا جهان اسلام تیم ایران را دعا می کرد!!! و در گوشه کنار مقاله هم از مولا علی و اعتقادات مذهبی سخن به میان آمده بود. شهرام جان ! این را بدان که در ایران مردمانی با مذاهب و عقاید مختل� زندگی میکنند و پیروزی هایی که تیم های ورزشی و به خصوص تیم ملی �وتبال به دست می آورند به همه ملت ایران و هر آنکه " ایرانی " باشد تعلق دارد، �ارغ از اینکه که چه مذهبی داشته باشند و حتی اگر کا�ر باشند، زیرا اینجا یک مسأله ملی مطرح است و جایگاه اعتقادات مذهبی باید درون سینه باشد، چون مذهب اگر از درون �رد به بیرون تراوش کند و جنبه های سیاسی و اجتماعی پیدا کند حاصلی جز �ساد و تباهی نخواهد داشت.
در مورد اینکه جهان اسلام تیم ایران را دعا می کرد هم حر� دارم. شهرام جان ! این جهان اسلام که از آن نام میبری چه کسانی هستند؟ عربها!!!!!!!! عربهایی که 1400 سال از دست آنها و �رهنگ عقب مانده شان بدبختی کشیده ایم . عربهایی که ن�رت از ایران و نژاد ایرانی را جز اعتقادات و تعصبات خود می دانند. همان ملت کثی� و �رومایه ای که در عربستان، عراق، بحرین، �لسطین ، امارات متحده ، کویت و... زندگی می کنند. همانهایی که حتی در بازی �وتبال هم همیشه کثی� بازی میکنند و با این بازیهای لجنیشان بارها با احساسات ما بازی کرده اند و اشک بر چشمانمان جاری کرده اند. آن وقت شما میگویی که این جماعت " ایران ستیز " برای پیروزی تیم ما دعا می کرده اند؟ زهی خیال باطل ! مطمئن باش آروزی هر عربی شکست و نابودی ایران و پاک شدن نام آن از ص�حه روزگار است. مطمئن باش!
شهرام جان ! می دانم که تو این مقاله را ننوشته بودی و �قط به بازگویی آن پرداخته بودی، ولی بجا بود این قسمتها را از نوشته خود حذ� می کردی، هر چند من در مقامی نیستم که برای کسی تعیین تکلی� کنم و هر کس می تواند هر آنچه می خواهد بنویسد، لیکن چون می دانم خود تو خیلی از حر�های مرا قبول داری و به خاطر علاقه زیادی که به خود تو دارم ، وظی�ه خود دیدم که این نکات را گوشزد کنم.
در ضمن من برای اعتقادات تو و بقیه بچه ها احترام زیادی قائل هستم. شهرام عزیز امیدوارم که از این صحبتهای برادرانه من دلگیر نشده باشی .

دوستدار و ارادتمند تو............همایون


هست شب ، یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است.
باد ، نوباوه ابر، از بر کوه
سوی من تاخته است.

هست شب ، همچو ورم کرده تنی گرم در دراستاده هوا
هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را
با تنش گرم بیا بان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
به دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته می سوزد از هیبت تب!
هست شب ، آری شب.

شعر از نیما یوشیج
رامین
در نوشته مربوط به علی دایی گ�ته بودم از مقدماتی 98 م. بیشتر می نویسم در اینجا توجه شما رو به مقاله ای از روزنامه ابرار ورزشی در سال 76 ه. ش جلب می کنم

یکبار دیگر ایران دنیا را تکان داد و اینبار با �وتبال عجیب و جوانان نایابش. جوانان ما بر استادیوم ملبورن کریکت گراند منت گذاشتند و از آنجا تعصب و غیرت ایرانی جماعت را بطور زنده و مستقیم به رخ همه عالم کشاندند، در حالی که تمام کمبودها را با ایرانی بودن جبران می کردند.
داوران س�ارش شده، توطئه های پنهانی، دوستیهای خاله خرسه، لجبازیهای بچه گانه، تر�ندهای ناجوانمردانه، کج اندیشیها و از همه بدتر همین نگاه تر و تازه خودمان همه و همه دست به دست بی نمک هم داده بودند تا ایران جهانی نشود.
برای رسیدن به این منظور �قط بیست دقیقه مانده بود، استرالیای مغرور در مقابل تماشاگرانش با دو گل از تیم ما پیشی گر�ت، همه کار تیم ما را تمام شده می پنداشتند، همه جز خود ایرانیها.
یک ایرانی و �قط یک ایرانی می دانست که در سینه تک تک آن یازده مرد س�ید پوش چه قلبی برای چه و به یاد که می تپد.
ظاهراً امیدی نبود. استرالیا سی و دومین تیم منتخب است، اما هنگامی که آن یازده مرد س�ید پوش به پیشینه و تاریخ کهن خود نگریستند. زمانی که یاد دلهای ملتهب،
چشمان گریان مادران به سجاده نشسته ذهن خسته اشان را به خود مشغول کرده بود
وقتی به سرحد ایرانی بودن رسیدند با ذکر نام شاه مردان« علی مرتضی »قوتی دو چندان یا�تند و این چنین شد که به ناگاه ورق برگشت، خانه آمال و آرزوهای انگلیسی تبارها �رو ریخت آنچه باید می شد، آنچه شری�ترین مردم روی زمین می طلبیدند و آنچه که جهان اسلام دعا می کرد.
و اینک شجاعت و اعجاز این س�ید پوشان سبز اقبال نقل محا�ل شاعرانه گونه ورزشی و مکتوبه مورخین است( و نه ورزشی نویسان )
در روزی که شبش هم با خورشید ایران روز ماند:
عابدزاده در آسمان رویاها پرواز می کرد، خداداد قصه ساحره کوچولو در سرزمین شوالیه ها را برای مارک بوسنیچ تعری� می کرد.
پاشازاده( همان که به هیچ انگاشته می شد ) راه و رسم ستاره شدن را به اختر شناسان و نیز اختر نشناسان می آموخت.
پیروانی برای روشنی چشمان ما تمام دردها و گر�تاریها و نقائص را با خود سرگرم کرده بود.
منصوریان مرتب کیلومتر شمار عوض می کرد.
استیلی در پی اثبات �رضیه اش بود.( دور دنیا در 90 دقیقه )
مهدوی کیا( الماس �وتبال آسیا ) برای بقیه کلاس ن�وذ گذاشته بود، کریم با گلادیاتورهای انگلیسی و نه رومی دست و پنجه نرم می کرد و نیز طریقه ملت نوازی را به نمایش گذاشته بود.
اما دایی در این میان چیز دیگری بود. اینکه دایی یکی از دو، سه مرد برتر تاریخ �وتبال ماست حر�یست کهنه. حالا می توان با جرات ادعا کرد که در سرزمینی خدایی که با هر تن�س عطر غیرت و مردانگی به مشام می رسد و خاکش بوی �توت و از خود گذشتگی می دهد، مدال متعصب ترین و غیرتمندترین مرد تمام دوران �وتبال ما بر سینه این یل بی همتا می درخشد: « شهریار �وتبال آسیا »
در آن روز باور نکردنی دایی ثابت کرد که نه تنها یک گلچین قهار که باغبانی مهربان نیز هست. هر دو گلی که کریم و خداداد چیدند حاصل زحمات تمام نشدنی همین باغبان چیره دست بود. جوان بر علی اقتدا کرده ی ما، با زبان �وتبال رسماً اعلام کرد برای اعتلا و سرا�رازی این ملت نجیب و این خاک معطر از اعطای جانش هیچ ابائی ندارد.
دایی دو ماه تمام دوید- به معنی واقعی کلمه و با تمام وجود- از آلمان تا دالیان از دالیان تا تهران، از تهران تا آلمان، از آلمان تا کویت، دوحه، ریاض، تهران، آلمان...
او برای دل این مردم یک ن�س تا قله ا�تخار دوید، او دوید تا آن سوی مرز اعتبار، تا لحظه دیدار. او دوید تا کریم و خداداد گل کنند. او دوید تا احمد رضا هنرنمایی کند. او دوید تا مهدوی کیا پدید آید. او دوید تا ونه بلز بگوید:
« نمی دانم چه شد » او دوید تا دیوید هیل دهان گنده اش را ببندد. دایی دوید تا تیم ما بدود. دایی دوید تا ما سرمان را بالا نگه داریم تا نام ایران بدرخشد.
بهترین گل زن جهان در میان تمام رنگها �قط سه رنگ سبز، س�ید و سرخ را
می دید. سبزی چمن، س�یدی پیراهن و سرخی چشمان اشکبار.
یک پا در زمین یک پا در هوا، یک پا به توپ یک پا به رکاب. روی زمین دلش در آسمان بود و در آسمان به یاد زمین و در نهایت زمین و آسمان را بهم ریخت تا حر�ش به کرسی بنشیند و نشست. بالاخره دایی ما را برد تا مجمع بزرگان، تا �رانسه، همان �رانسه ای که برای یا�تنش تا پشت دیوار چین ر�تیم!! همان �رانسه معرو� خودمان.

شهرام

هشتم مهر ماه، روز جهانی بزرگداشت مولانا جلال الدین رومی بود. به همین مناسبت شعری از این شاعر بزرگ تقدیمتان می کنم:

آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوس� اندر آمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیر! جوش در رو جان پدر به رقص آ
چو گاه زل� دیدی چون گوی در رسیدی
از پا و سر بریدی بی پا و سر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آن جا قبا چه باشد؟ ای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته، بر تو �نا نبشته
رقعه �نا رسیده بهر س�ر به رقص آ
پایان جنگ آمد، آواز چنگ آمد
یوس� ز چاه آمد، ای بی هنر! به رقص آ
طاووس ما در آید، وآن رنگ ها بر آید
با مرغ جان سراید، بی بال و پر به رقص آ
کور و کران عالم دید از مسیح، مرهم
گ�ته مسیح مریم کای کور و کر! به رقص آ

شهرام

مهر ۰۸، ۱۳۸۱

دلی دارم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی با�تم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

شعر از بابا طاهر
همایون



مهر ۰۷، ۱۳۸۱

بجز از علی نباشد، به جهان گره گشایی
طلب مدد از او کن، چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی، در رحمت علی زن
بجز او به زخم دلها، ننهد کسی دوایی
بشناختم خدا را، که شناختم علی را
به خدا نبرده ای پی، اگر از علی جدایی
نظری به لط� و رحمت، به من شکسته دل کن
که تو یار دردمندی، که تو یار بینوایی
ز ولای او بزن دم، که رها شوی ز هر غم
سر کوی او مکان کن، بنگر که در کجایی

شهرام
ظهور و سقوط یک قهرمان

علی دایی را از خیلی وقت پیش می شناسم. از وقتی که توی بانک تجارت بازی می کرد و آقای گل باشگاههای تهران شده بود. اولین بار با خواندن مصاحبه اش با یک روزنامه غیر ورزشی (که اسمش را یادم نیست ) با دایی آشنا شدم. نمی دانم چرا، ولی از همان اول خیلی از او خوشم آمد. چند ماه بعد هم علی پروین او را به تیم ملی دعوت کرد واو در اولین بازی رسمی ملیش ( �کر کنم بازی با عمان بود مقدماتی جام جهانی 94 – تهران ) به عنوان یار ذخیره وارد میدان شد و در اولین تماسش توپ را با سر به دیرک دروازه عمان کوبید و به این ترتیب ا�سانه دایی متولد شد:" سلطان علی دایی "
او در دور نهایی مسابقات مقدماتی جام جهانی 94 عنوان بهترین بازیکن و بهترین گلزن( همراه با میورای ژاپنی) این مسابقات را به دست آورد. سال بعد هم او به پرسپولیس، تیم محبوبم ، پیوست و به این ترتیب بازهم برای من عزیزتر شد.
درجام ملتهای 96 با گلهای بی نظیرش بازهم آقای گل شد و در حالی عنوان بهترین بازیکن را به خداداد دادند که دایی لایق این عنوان بود.همان سال او بهترین گلزن جهان شد. در مقدماتی جام جهانی 98 هم در حالیکه همه با خداداد و کریم حال می کردند من بازهم با دایی حال می کردم.وقتی او نتواست در جام جهانی گلزنی کند غصه و اندوه مرا �را گر�ت، چون احساس من به دایی �راتر از یک بازیکن معمولی �وتبال بود و او را همچون یک قهرمان ملی دوست می داشتم.همان سال بزرگترین انتقال تاریخ �وتبال ایران ( و حتی آسیا ) به وقوع پیوست و سلطان دایی به بایرن مونیخ ( سومین باشگاه پرا�تخار اروپا ) پیوست...
و اما ،سال 2000 را میتوان شروع یک انحطاط نامید.سال سیاه 2000 !!! در همین سال بود که دایی بزرگترین اشتباه عمرش را انجام داد و به هرتا برلین پیوست و تیره روزیهای او در این تیم شروع شد. یورگن روبر مربی کج �هم هرتا دایی را به رغم گلزنی هایش در ابتدای �صل به خاطر گل نزدن در یکی دو بازی به نیمکت ذخیره ها دوخت( کاری که هرگز در مورد نورچشمی هایی مثل پریتز انجام نداد). دایی کم کم از شرایط آرمانی �اصله گر�ت و این عدم آمادگی را در بازیهای ملیش نیز بروز می داد. جام ملتهای آسیا 2000 را به یاد می آورید؟ ایران با اشتباه �احش او از دور رقابتها حذ� شد. سیر نزولی دایی هم در بعد �نی و هم در بعد اخلاقی شروع شده بود. مهندس علی دایی بازیکن سر به زیر و مؤدب سابق یک خبرنگار را کتک زد!!! خبری که هرگز نمی توانستم آن را باور کنم. دایی هر چه پولدارتر می شد از مردم بیشتر �اصله می گر�ت و غرور و تکبر و نخوت و خودرأیی وجود او را تسخیر میکرد. دایی دیگر به عشق ملت و کشورش بازی نمیکرد بلکه هد� او شکستن رکوردها بود و گاهی به همین خاطر منا�ع تیم را زیر پا می گذاشت. حالا همه مجبور بودند به کاپیتان دایی پاس بدهند تا او رکوردها را بشکند. هر ملی پوشی نگاه کج به دایی میکرد باید از تیم ملی خداحا�ظی میکرد. هیچ مربی جرأت تعویض او را نیا�ت(حتی بلاژویچ). هیچ �وروارد آماده ای برای مدت طولانی در تیم باقی نماند تا سلطان دایی هیچ وقت احساس خطر نکند. موسوی ها،مجیدی ها،ابوالقاسم پورها،�اطمی ها،سامره ها، هاشمیان ها و... کجا ر�تند؟ چه بر سرشان آمد ؟ چرا امروز ما ( به طرز بی سابقه ای در تاریخ �وتبال کشورمان ) با قحطی مهاجم روبرو شده ایم ؟واقعاً چرا؟
دایی قهرمان دوران جوانی ما و یک ا�تخارملی است.ولی او دیگر باید برود. برود تا جوانان جای او را بگیرند. دایی گ�ته است تا کسی بهتر از من نیاید من هم خداحا�ظی نمی کنم. آقای دایی چطور یک جوان کم تجربه می تواند بهتر از شما باشد؟ آیا خود شما وقتی به تیم ملی آمدید از الآن خودتان بهتر بودید؟ آیا از همه مهاجمان آن زمان تیم ملی بهتر بودید؟ خیر آقای دایی! هرگز نبودید!!! شما هم بی تجربه و سردر گم بودید ولی به یاری پیش کسوتانتان قدم به قدم پیشر�ت کردید و کم کم " علی دایی " شدید.
امیدوارم آقای دایی هر چه زودتر آن رکورد کذایی پوشکاش را بشکند و بیش از این محبوبیت خود را از دست ندهد.امیدوارم آقای دایی بیش از این خاطرات خوش گذشته را خراب نکند و قبل از اینکه با ا�تضاح بیرون انداخته شود هر چه زودتر همچون یک قهرمان پرا�تخار از بازیهای ملی خداحا�ظی کند. به امید آنروز..........

همایون

اختلال شخصیت اغواگر چیست ؟
بعضی از ا�راد خصوصاً خانمهای جوان دچار اختلال شخصیت خاصی به نام اختلال شخصیت اغواگر یا به اصطلاح علمی " هیستریونیک " هستند. در این حالت به نظر می رسد شخص در صدد اغوای ا�راد است. این ا�راد معمولاً بدون اینکه خود بدانند و نظر خاصی به شخص معینی داشته باشند مرتباً با ر�تارهای خاص توجه ا�راد را به خود جلب می کنند. ا�راد مذکور با پوشیدن لباسهای غیر معمول یا ر�تارهای غیر عادی همیشه جلوه نمایی می کنند. این حالت کاملاً مربوط به نا خودآگاه این ا�راد است و خود تسلطی بر ر�تار خود ندارند. و حتی گاهی از این که مورد آزار و اذیت دیگران واقع می شوند بسیار ناراحت می گردند. بهتر است با همه ا�راد در اطرا� خود با واقعیت برخورد کنید و دچار برداشتهای شخصی نشوید. روان درمانی تا حدودی در درمان این بیماران مؤثر است.
نقل از ماهنامه پزشکی درد
همایون
من با نظر رامون در مورد علی دایی کاملاً مخال�م . من اصلاً نمی توانم معنای باند بازی علی دایی و این جور حر�ها را ب�همم.
ضمناً آیا بازی کردن درتیم بانک تجارت هم منجر به رکوردشکنی می شود که علی دایی با سر شکسته حاضر به انجام این کار می شود؟ یا نشان از تعصب و تعهد وی به تیمش دارد؟ضمناً علی دایی به تیمهای ضعی�(مثل مالدیو) نسبت به تیمهای قوی تر(مثل کره و عربستان) کمتر گل زده است.
اول می گویند چرا علی دایی باید همیشه بازی کند ؟ بعد از بازیهای غرب آسیا و ضع� م�رط خط حمله می گویند چرا دایی بازی نمی کند ؟ وحالا که دوباره دعوت شده می گویند چرا دایی را به بوسان بردند؟
متأس�انه اکثر مطبوعات ما راه بسیار نادرستی را در پیش گر�ته اند و �قط برای �روش بیشتر خبرهای کذب و جنجالی و دروغ چاپ می کنند و متأس�انه روی مردم هم اثرات سوء زیادی بر جا می گذارند . برای مثال �کر می کنید خبرورزشی چرا پرتیراژترین روزنامه ایران است؟ آیا واقعاً بهترین و صادقترین روزنامه ورزشی ایران است؟ یا درست عکس این مشخصات را دارد؟
به نظر من یکی از معدود روزنامه های ورزشی ایران که از چاپ خبرهایش �قط به �روش بیشتر نمی اندیشد " جهان �وتبال " است.
حتی اگر تمام مردم جهان یکی شوند و بگویند علی دایی باید برود و من بازی او را هنوز خوب و موثر ببینم و هنوز جایگزین بهتری برای او پیدا نشده باشد من باز هم در مقابل 6 میلیارد ن�ر نظرم را عوض نخواهم کرد وبازهم می گویم علی دایی بهترین گزینه برای مهاجم اول تیم ملی است(منظورم این نیست که من آنهم در سطح جهان کسی هستم و یا نظر من چیزی را عوض می کند بلکه منظورم اینست که من به این دلیل که اکثریت مردم با نظرم مخال�ند نظرم را عوض نخواهم کرد مگر اینکه خودم هم به عینه به آن نتیجه برسم و حر� مردم را ملاک رسیدن به نتیجه نمی دانم).
به امید روزی که همه مردم ایران و زودتر از همه "خودم" به شعور و درک بالاتری برسند.

رامین
بابا من نمی دونم این رامون چه سر جنگی با علی دایی داره البته نظر خودشه وصد البته که جای احترام داره ولی به نظر من علی دایی �وتبالیستی نیست که به راحتی بشه بهش توهین کرد برای شناختنش لازم نیست خیلی به گذشته برگردیم به 5 سال پیش مسابقات مقدماتی 98 که هر ه�ته به آلمان می ر�ت، اونجا برای تیمش بازی می کرد و سریع به ایران برمی گشت تا در خدمت تیم ملی باشه(در این باره بعداً بیشتر می نویسم) شاید دایی از نظر �نی خوب نباشه ولی غیرت و تعصبش باعث می شه همیشه باشه همون چیزی که �نی ترین بازیکنای این مملکت نداشتن؛ امروز هم اسمی از اونا تو تیم ملی نیست البته مخال�ای دایی به من خرده می گیرن که باند بازی دایی باعث این کاره ولی خدایی این جوری نیست اونا خودشون مردمو تنها گذاشتن. البته به نظر من هم دایی دیگه باید از تیم ملی کنار بره ولی این سه چهارتا گلو حی�ه که نزنه چون نه تنها عقده ای بازی نیست بلکه ا�تخاریه برای هر ایرانی هر چند به مالدیو زده باشه بعدشم آدمی که به چلسی و میلان گل زده باشه نسبت به کسی که ا�تخارش گل زدن به شموشک نوشهر باشه احساس غرور می کنه خودتونو بزارین جای اون

شهرام