�رشته بيكار
. مردی خواب عجيبی ديد
. او در عالم رويا ديد كه نزد �رشتگان ر�ته و به كارهای آنها نگاه می كند
هنگام ورود ، دسته بزرگی از �رشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند و تند تند نامه هايی را كه توسط پيك ها از زمين می رسند ، باز می كنند و آنها را داخل جعبه هايی می گذارند
« مرد از �رشته ای پرسيد : « شما داريد چكار می كنيد ؟
« Ù�رشته در Øاليكه داشت نامه ای را باز Ù…ÛŒ كرد ØŒ جواب داد : « اينجا بخش درياÙ�ت است ØŒ ما دعا ها Ùˆ تقاضاهای مردم زمين را كه توسط Ù�رشتگان به ملكوت Ù…ÛŒ رسد به خداوند تØويل Ù…ÛŒ دهيم
مرد كمی جلوتر ر�ت . باز دسته بزرگ ديگری از �رشتگان را ديد كه كاغذهايی را داخل پاكت می گذارند و آنها را توسط پيك هايی به زمين می �رستند
« مرد پرسيد : « شماها چكار می كنيد ؟
يكی از Ù�رشتگان با عجله Ú¯Ù�ت : « اينجا بخش ارسال است ØŒ ما الطاÙ� Ùˆ رØمات خداوند را توسط Ù�رشتگان به بندگان زمين Ù…ÛŒ Ù�رستيم
مرد كمی جلوتر ر�ت و يك �رشته را ديد كه بيكار نشسته
« مرد با تعجب از �رشته پرسيد : « شما اينجا چكار می كنی و چرا بيكار ی ؟
�رشته جواب داد : « اينجا بخش تصديق جواب است . مردمی كه دعاهايشان مستجاب شده ، بايد جواب تصديق دعا ب�رستند
« ولی تنها عده بسيار كمی جواب می دهند
« مرد از �رشته پرسيد : « مردم چگونه می توانند جواب تصديق دعاهايشان را ب�رستند ؟
« ! �رشته پاسخ داد : « بسيار ساده است ، �قط كا�يست بگويند : خدايا متشكريم
صالØ